فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

تولد بابایی

بابا جون تولدت مبارک . بابا جونم تو را به اندازه ی انسان و انسانیت دوست دارم . به اندازه زندگی و مرگ ، شادی و غم ، آزادی و عدالت ، ایمان و صبر ، آرامش و تکاپو ، محبت و سادگی ، حقیقت و آفرینش و به اندازه سر نوشت........... و به اندازه "عشق" دوست دارم.   اینم کادوی منو فاطمه به بابا جونش ...
14 مرداد 1391

بدون عنوان

        بدون شرح بچه ام رو مینا رو خیلی دوست داره ولی خیلی اذیتش می کنه . البته از نظر اون اذیت نیست می خواد باهاش بازی کنه ولی چه کنم که وقتی کسی چیزی بهش می گیه من ................ ...
14 مرداد 1391

جایزه

امروز به مناسبت تولد امام حسن مجتبی (ع) توی کلاس قرآن یه جشن کوچیک گرفتیم . مربی قرآن به چند نفر جایزه داد . البته از روز قبل می دونستیم . منم گفتم بچه ام هر روز توی این هوای گرم با من می آد کلاس ، باید به اونم جایزه بدن.به خاطر همین خودم رفتم نوشت ابزاری و براش هدیه خریدم .همونجا هم کادوش کردم . با خانم فروشنده یه فیلمی داشتیم تافاطمه متوجه نشه ، چندتا دفتریادداشت آورد که من یکی از اونا رو انتخاب کنم که فاطمه اومد وگفت مامان چی می خوای بخری ، وااااااااااااااااای چه دفتر چه قشنگی برام می خری ، گفتم نه فکر کنم خانم شاهمیری برات خریده حالا میریم مسجد اگه چیزی بهت نداد ...
14 مرداد 1391

کمک به مامان

امروز فاطمه به مامان کمک کرد تا افطاری رو درست کن یم. اول:مامان خواست کستر درست کنه ،فاطمه جون اومد و پور کستر باشیر و شکر روبا هم مخلوط کرد بعد مامان اونو گذاشت رو شعله گاز تا کم کم درست بشه. دوم: مامان موز ها رو تیکه تیکه کرد و تو می کسر  ریخت وفاطمه شیر و شکر رو اضافه کرد  تا برای باباجونش شیرموز درست کنه. سوم: گل نازم اومد سفره رو انداخت و وسایل رو یکی یکی تو سفره چید. چهارم: خانمی خودش نشست پای سفره  و اول باقاشق شربت خورد بعدهم کمی اذیت کرد بهش می گفتم بالیوان شربت بخور می گفت نه من با قاشق می خورم منم چیزی بهش نگفتم چون ادامه می دادم لجبازیش شروع می شد و بیشتر اذیت می کرد. ...
13 مرداد 1391

گرده (نون محلی)

گرده یه نون محلیه که با آرد گندوم ، مایه خمیر ، آب ، خرما درست می کنیم. البته بعضیا شیر هم استفاده می کنن. اول خمیر رو درست میکنن و می ذارن چند ساعتی بمونه تا خمیر رسیده بشه. بعداز خمیر چونه درست میکنن و چونه ها روی تخته پهن می کنن وبا انگشت یا هسته خرما روی اون سوراخ  سوراخ میکنن. بعد روغن روی اون می مالن وکنجد و شکر رو با هم مخلوط میکنن و روی نون می پاشن ودر تنور می ذارن . البته این نون رو زنان قدیمی یعنی اوناییکه سنشون مربوط به دهه ی بیست به بعد هست خوب درست می کنن زنان امروزی مثل ما فقط گرده رو می خوریم. مامان ریحانه جون ببخشید فقط جهت اطلاع دوستان بود که این پست رو گذاشتم . ...
13 مرداد 1391

نان پنجره ای

چند روز پیش رفتم خونه همسایمون داشتند راجع به نون پنجره ای صحبت میکردن . یاد دوره راهنمایی افتادم ،وقتی کلاس دوم راهنمایی بودم اون موقع یه کتابی داشتیم به اسم حرفه و فن ، توی اون کتاب بافتنی ، خیاطی البته فن اولیه خیاطی یعنی انواع کوک زدنا؛ جا دکمه و چیزای دیگه ازجمله آشپزی هم بود . یادم می آد ما سالاد الویه و نون پنجره ای تو مدرسه درست کردیم چقدر هم خوشمزه بود هنوز مزه اش زیز دندونمه همه ی بچه ها با همکاری هم اونا رو درست می کردیم. یادش به خیر چه روزایی بود دیگه اون روزای خوب بر نمی گرده . خلاصه من تصمیم گرفتم نون پنجره ای درست کنم اول رفتم قالبش رو ...
11 مرداد 1391

مهد کودک

امروز ظهر بابا اومد دنبالمون که بیایم خونه گفت: بیا بریم گرده (یه نون محلیه) بخریم گفتم باشه بریم . قبلا" توی اون خیابونی که رفتیم برای گرده آدرس یه مهدکودک بهم داده بودن و خیلی ازش تعریف می کردن منم گفته بودم که برم اونجا رو ببینم اگه تمیز و خوب بود فاطمه رو ببرم اونجا. داشتم تو ماشین به باباش می گفتم یخورده یواش برو تا این مهد کودکه رو پیداکنم . بعد فاطمه گفت: برای چی می خوای، گفتم: بایدامسال بری مهد کودک اونم شروع کرد به گریه کردن من نمی خوام برم مهد کودک . بیا منو ببر اونجایی که با رسول رفتیم (خانه بازی منظورش بود) یادت میآد مامان کجا رو می گم گفتم: آره یادم می آد گفت: همون جا که یه موتور کوچیک دااااااااااشت ...
11 مرداد 1391

لگیمات

الان می خوام برم برای افطاری لگیمات درست کنم. دستورش رو مامان علی خوشتیپ مامان و بابا بهم داده .ازتوی آشپزخونه مجازی . دستش درد نکنه از همین جا ازش تشکر میکنم . حالا میرم درست می کنم بعد عکسش رو براتون می ذارم البته مایه اش رو از قبل درست کردم میخوام برم تو روغن سرخش کنم. درمورد لگیمات: لگیمات یه نوع شیرینی است که مخصوص منطقه جنوب کشوره البته  عربها این شیرینی رو درست می کنن. ما قبلنا  یه همسایه عرب داشتیم توی ماه رمضان وقتی لگیمات درست می کردن برای ما می اوردن خیلی دوست داشتم خودم یاد بگیرم . حالا امروز درست می کنم ببینم چطوری میشه . طبق دستوری که مامان علی جون داده بودن من درست کردم ولی خیلی خشک...
10 مرداد 1391

بدون عنوان

خیلی وقت بود که از خوابیدن فاطمه عکس نگرفته بودم . امروز ظهر هر چی بهش گفتم فاطمه بیابخواب می گفت خوابم نمی آد وتا اینکه ساعت 5 به بعد بود که دیدم صداش نمی آد اومدم دیدم خوابش برده . قبل از اینکه بخوابه جلوی آیینه ایستاده بود و داشت با مو گیراش بازی می کرد . اومدم بلندش کنم زیر سرش بالشت بزارم دیدم خانم چیکار کرده .خودتون ببینید............. کیلیپس تو سرش رو ببینید ، دوست داره همه اش از چیزای بزرگترا استفاده کنه ...
10 مرداد 1391

جلسه آخر زبان

امروز آخرین جلسه کلاس زبان فاطمه بود . من فکرکردم مثل ترم قبل امروز جشن شعر خوانی دارن ولی این طور نبود . کلاسشون که تموم شد به خانمشون گفتم اجازه بده ازشون عکس بگیرم اون همگفت بفرمائید . من با بقیه مامانارفتیم تو کلاس و ازشون عکس گرفتیم. ترم سوم فاطمه از 16 مرداد شروع می شه . بیا به ادامه مطلب......... پریناز، فاطمه ، آرتمیس آرتمیس ،فاطمه ، پریناز و یاس پریناز ، فاطمه ، یکتا ،خانم امیری نژاد ، یاس ، کیانا اینجاهم به جمعشون هستی اضافه شده ...
9 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد